مرینت شرور شده بود دوباره این گربه با ارباب شرارت باید میجنگید تا 

 

بخدا منم بجا گربه خسته شده بودم خیلیی من الان جا گربه صحبت میکنم: من میگفتم پس چرا بانو نمیاد☹ من نگران اون بودم بعد از شکست دادن دوباره آکوما و پودر کردنش اون شخصی که اکوما تیز شده بود مرینت بود گفام ینی چون امروز بانو کفشدوزکی نمیومده ینی مرینت بوده ینی ینی این دوتا به هم ربط دارن و بعد از کلی سوتی از کفشدوزک فهمید که.بله وبه مرینت اینو گفتو‍❤️‍‍

خوب حیلی ممنون ممنون بابت همراهی

داستان پارت۱

داستان قول داده شده

مرینت ,ینی ,گربه ,ممنون ,اون ,بانو ,شده بود ,بعد از ,بوده ینی ,مرینت بوده ,ینی مرینت

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

درج نویس داستانک آموزشگاه کامپیوتر و حسابداری در شهریار مشکلات گوارشی هرچی بخای در کنار ما بدست میاری،حاجی دانلوووودررر km56 تجهیزات موتورخانه،فیلتر استخر،پمپ استخر فارس درایو مجله خبری برنامه‌نویسی پایتون خبرنامه اختصاصی ویلاهای ایران و جهان